هیچکی از رفتن من غصه نخورد
هیچکی با موندن من شاد نشد
وقتی رفتم کسی قلبش نگرفت
بغض هیچ آدمی فریاد نشد
وقتی رفتم کسی غصش نگرفت
وقتی رفتم کسی بدرقم نکرد
دل من میخواست تلافی بکنه
پس چشه هیچ کسی عاشقم نکرد
وقتی رفتم نه که بارون نگرفت
هوا صاف و خیلی هم آفتابی بود
اگه شب میرفتم و خورشید نبود
آسمون خوب میدونم مهتابی بود
دم رفتن کسی گفت سفر بخیر
که واسم غریب و نا شناخته بود
اما اون وقتی رسید که قلب من
همه آرزوهاشو باخته بود
چهره هیچ کسی پژمرده نبود
گلا اما همه پژمرده بودن
کسائیکه واسشون مهم بودم
همه شاید یه جوری مرده بودن
وقتی رفتم کسی غصش نگرفت
وقتی رفتم کسی بدرقم نکرد
دل من میخواست تلافی بکنه
پس چشه هیچ کسی عاشقم نکرد
بیا برگردنزار دیر بشه خسته شم
نزار قلبم بره جایی وابسته شم
دل من تنگ شده بازبیا پیش من
بیابازم توگوشم یه حرفی بزن
بگو دوسم داری منکه دوست دارم
بابرگرد نزار بی توجایی برم
بیا برگرد دل من برات پر زده
بیا تنهانرو وای! جدایی بده
بگو دوسم داری زل بزن توچشم
بزار حرف دلم رو دوباره بگم
تورومیخوام بیاتوهنوز عشقمی
بگوتنگه دلت واسه من یه کمی
بیابرگردهنوزم دلم خونته
بیابرگردیه بارگوش به حرفم بده
ترومیخوام بیاهنوز عشقمی
بگوتنگه دلت واسه من یه کمی
بیا بازم بیا دل ببازم بیا
بیا دونیام و با تو بسازم
بیا
بیا دنیام شده باز تماشای تو
دل من تنگ شده واسه چشمای تو
دلم هرجا بری میگه دنبالته
بیا احساس من قلب من مال تو
بیا تنهام نزار دیگه برگرد بیا
تو که میدونی پیشِ همه قلب ما
بگو دوستم داری ضُل بزن توی چشم
بزار حرف دلم رو دوباره بگم
تورو می خوام بیا تو هنوز عشقمی
بگو تنگ دلت واسه من یکمی
بیا برگرد هنوزم دلم خونــَته
بیا برگرد یه بار گوش به حرفم بده
تورو می خوام بیا تو هنوزعشقمی
بگو تنگه دلت واسه من یکمی
بگو دوستم داری… داری
بیا برگرد .. بیا برگرد
بگو دوستم داری ضُل بزن توی چشم
بزار حرف دلم رو دوباره بگم
تورو می خوام بیا تو هنوز عشقمی
بگو تنگ دلت واسه من یکمی
بیا برگرد هنوزم دلم خونــَته
بیا برگرد یه بار گوش به حرفم بده
تورو می خوام بیا تو هنوزعشقمی
بگو تنگه دلت واسه من یکمی
مرتضی پاشایی
یکی بود که یه روزی منودوس داشت حالا رفته
یکی نبود بدونه بی خبر اون کجارفته
همه ی قصه این بود چقد آسون چقد زود
یکی قلبت رو برده
سرمون چی اورده
از دست تو دلگیرم
از قصه توسیرم
دیوونه شدم....بی خونه شدم.....از دست تومیمیرم
این قصه مادوتاس....میبینی چقدکوتاس؟
تقصیرتوئه اشکه توچشام دیوونه بی احساس
یکی بود که از امروز شده عکس تو اتاقم
یکی نبود بدونه نمیاد دیگه سراغم
چقداین قصه تلخه بخدااشتباه
توچیکارکردی با این دلی که بی گناه
از دست تو دلگیرم از قصه توسیرم
دیوونه شدم بی خونه شدم ازدست تو میمیرم
این قصه مادوتاس....میبینی چقدکوتاس؟
تقصیرتوئه اشکه توچشام دیوونه بی احساس
دلخوری از بغض پری میفهمم
ناراحتی...غصه داری میفهمم
دلواپس فردای با من بودنی
دلگیری از من......اما درگیرمنی
داری دل میزنی دل میکنی تو کم کم
من بهت حق میدم من حالتو میفهمم
نبضه احساستو میگیرم وحالت خوش نیست
این دفه نیت من خیره
تو فالت خوش نیست
دارم میبازمت ای داد بی داد
خودم کردم که لعنت بر خودم باد
بیا با من مدارا کن که من مجنونم و مستم اگر از عاشقی پرسی بدان دلتنگ آن هستم بیا با من مدارا کن که دل غمگین و جان خستم اگر از درد من پرسی بدان لب را فرو بستم بیا از غم شکایت کن که من هم درد تو هستم بیا شکوه از دل کن که من نازک دلی خستم جدایی را حکایت کن که من زخمی آن هستم اگر از زخم دل پرسی برایش مرحمی بستم مجنونم و مستم به پای تو نشستم آخر ز بدیهات بیچاره شکستم برو راه وفا آموز که من بار سفر بستم دگر اینجا نمی مانم رهایی از وفا جستم برو عشق از خدا آموز که من دل را بر او بستم نمی خواهم تو را دیگر بدان از دام تو رستم مجنونم و مستم به پای تو نشستم آخر ز بدیهات بیچاره شکستم مجنونم و دل را به چشمان تو بستم هشیار شدم آخر از دام تو جستم مجنونم و مستم عاشقم و خستم